امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

خاطرات روزهای انتظار

خاطرات روز تولد امیر حسینم

پنجشنبه 23 مرداد ماه هزار و سیصید و نود و سه مصادف با هفدهم شوال هزار و چهارصد و سی و شش و 14 آگوست دو هزار و چهار ده میلادی. با توجه به این که شب قبل از عمل سزارین فقط 45 دقیقه خوابیده بودم. روز پنجشنبه ساعت 5 صبح بیدار شدم  وضو گرفتم نماز خوندم دعای عهد خوندم و پسرمو سپردم به امام زمان (عج). یکم خونه رو مرتب کردم. البته از سه روز قبل کاملا خونه تکونی کردم و همه جا رو برق انداخته بودم. صبحانه بابا سعید و مامان و آجی مژگان رو آماده کردم. خودم نباید چیزی میخوردم. و بالاخره راه افتادیم به سمت بیمارستان. قبل از بیرون اومدن از خونه از همسایه مون(عمه خانم) طبق دستور و سفارش خودش خداحافظی کردم و اون بنده خدا هم از زیر قرآن ردم کرد. دای...
3 اسفند 1393

سلام به روی ماه پسرم

سلاااااااااام سلام به حس قشنگ و بی نظیری مادری . سلام به خدااااای مهربونم. سلام به عشق امروز شش ماه و 11 روز از تولد گل پسر من میگذره و این یعنی این که من مجددا برگشتم سر کار. البته این برگشت موقتیه و من به خواست خودم و با کمال میل به خاطر شازده پسرم دست از کار میکشم و پیشش میمونم. خیلی دوست داشتم که زودتر بیام و  مطلب بنویسم ، اما با توجه به شرایط جدید و مسئولیت عظیم مادری تقریبا نشدنی بود. روزای شیرین و سخت و دلچسبی رو گذروندم. همراه با عزیزترین موجود زندگیم همنفس با تموم لحظه های حیاتش. اول از همه دوست دارم بازم از خدای مهربونم تشکر کنم. یکی از عجیب ترین صفتهای ما آدما فراموشیه. تعجب میکنم بعضی وقتها چطور فراموش م...
3 اسفند 1393
1